چند تا به کشف مانده است؟


  1. گمانم تابحال هرکس خوب و بزرگانه فهمیده است... که نوشیدن چای صبحگاه یا کاری را هر روز انجام دادن... از مراحل اولیه ی تن دادن به زندگی خویش و لذت‌ آساییدن است.. لذتی که سال‌ها سخت و بی قرار و بی توجه و لجام‌گسیخته، از مرزهای فکری و ذهنی آدم تیزبین فرار می کند. این آدمی با آرزو به کشفی دیگر، شاید زندگانی دیگر بندناکآنه شروع می کند. از عاشقانه زیستن با حرف های قابل قبول، قبول مسئولیت های پیشتر نشان نداشته و خواستن های زنگ‌دار و پیگیرانه .... تا نومیدی دل‌ذاتانه به کمک گرفتن از دیگری.
  2. این آدمی خوب می‌داند بیست و چهارسالگی، یعنی نه تکیه به دیگران، بَل ساختن خویش از خویش، و نه دلسوزیدن به خود یا دیگران، که قرار گرفتن در مسیری خودساخته و تن‌آسوده است... این مسیر تنگ و طولانی و نرم و گذرنده.... از دردناکی سال‌های مریض و کم‌خواب و کم‌آسوده پیش نمی‌کاهد... که همانا در گذر از این صندلی ننویی کهنه جیرجیرش تَن داده و هم‌آسا می‌شود.

Comments

  1. - الان پست کنم اینو به چه کسکشی؟
    - تو یک کونکشی!
    - کون وارونه؟
    - کون وارونه.
    - از خودمون حرف بزنیم عسلم؟
    - نه، حالی نمونده.
    - موافقم، حالی نمونده. اگر بخوای یک نقطه رو نگاه کنی، کجارو نگاه می‌کنی؟ ( تلفن زنگ می‌زند)
    - گاییدین! گاییدین!
    بعد از مکث:
    - بیا بشینیم سرش شاید ازش چیزی درومد.
    - شاید.
    - فیلم، فیلمه دیگه، تحت تاثیرت قرار داده.
    - ذهن منو؟
    - کلا فیلم تاثیر می‌ذاره رو آدم.
    - مطمئنی؟
    - آره. تاثیرگذار روی روان آدمه. اون صدای اذانی که میشنوی حتی...
    - صدای تلفنم می‌تونه باشه.
    (حسین می‌خندد)
    البرز می‌گوید:
    - می‌دونی الان وقت نداریم درست و حسابی درمورد خودمون حرف بزنیم چون دارم می‌نویسم؟ نظرت چیه؟
    - فیلسوفانه است!
    - قوی بود! می‌خوام با نوشتن روی کاغذ خداحافظی کنم.
    - نوشته به هرحال اثره. آثار.
    - ولی من فکر می کنم باید کشفش کنی.
    - اثر یک چیز فیزیکیه.
    - منظورت اینه بسامد داره؟
    - منظورم اینه که نمود داره.
    - بازم گنگ شد...
    - وقتی می‌گم اثر به چی فکر می‌کنی؟
    - به اندازه کافی گنگ هست... نمی‌تونم درموردش حرف بزنم.
    - اثر مگه موثر نداره؟ مگه تاثیر نمیذاره؟ از یک تابلوی نقاشی بگیر تا یک حرف از دهان یک آدم کسکش.
    - تازه فهمیدم. واژه ی خوبی برای القای معنیه.
    ( حسین آب را سر می‌کشد)
    - ز دلق دلقکی ملولم و دلقکم آرزوست!
    - این همون موثر «کسکشه».
    - و یک کونکش. درست مثل خودت!
    البرز بعد از مکث:
    - ولی لحظاتیه که آدم هیچوقت دلش برای خودش تنگ نمیشه.
    ( هر دو سیگار می‌کشند)
    - آدم به وقایعی که اتفاق میفته همون موقع فکر نمی کنه. تاثیراتشون بلند مدت تره و آدم خودش نمی فهمه از کجا خورده.
    - دلقکه... خیلی دلقکه...
    - اون همون «تاثیر» ه است.
    - دوباره برگشتیم سر جای اولمون.
    - فلسفی- بشر دوستانه!
    - به نظرت رقص دلقکیه، حسین؟
    - دنبال دلقکایی؟
    - تقریبا میشه گفت. از حالا به بعد باید دنبالش باشم.
    ( در حین صدای نوحه ی کسکش می‌آید)
    - به نظرت ربطی به نایس بودن داره؟
    حسین :
    - نه ربطش به همون دلقک بودنشه.


    دیالوگ شب:
    - نیپلاتم می‌خورم. سیگارم می‌کشم.
    - ولی کم میارن ملت سر کون وارونه.
    - من کسم خله.
    ( البرز می رود روی تخت ) :
    - تنت گرمه.
    - برو یک تن گرم برای خودت پیدا کن، بدبخت!

    ReplyDelete

Post a Comment

Popular Posts